سلام
ایام به کام
سوالی که دارم اینه که ما واقعا تا چه حد در برابر خانواده مسئول هستیم؟ یا بهتره بگم من فرزند آخر خانواده هستم و متاسفانه مشکلات عدیده ای بخاطر خواهرم به وجود اومده. خب همینطور که میدونید استرس در خانواده های سنتی ایران به شدت زیاده و عدم به روز بودن عقاید، حل مشکلات خانوادگی سخت و طاقت فرساست.
من از لحاظ روانشناسی و روانپزشکی تماما سعی کردم خانواده رو با افکار نو و جدید آشنا کنم اما متاسفانه کامل موفق نشدم.
یعنی از روانشناس و روانپزشک فراری هستن. بعد بخاطر همین مشکلات حل نشده روانشناسی دست به اقداماتی میزنند یا کارهایی رو که نباید انجام میدن و نتیجه اش میشه مشکل بزرگتر.
سوال من اینه. آیا من باید همچنان اهمیت بدم به مشکلاتی که خانواده و اعضای اون به وجود آوردند یا نه باید بیخیالِ اون احساس مسئولیته بشم؟ قید پیگیری امور بزنم؟ چون پرداختن به حل این مشکلات موجب استرس و فشار و خستگی فراوانی میشه.آیا بعدا پشیمون نمیشم؟